تاریخچه هیپنوتیزم (۴)

در تاریخچه‌ی هیپنوز، پس از امیل کوئه نوبت به مشهورترین دانشمند تاریخ روان‌شناسی یعنی فرويد می‌رسد. فروید با شرکت در کلاس‌های نورولوژیست برجسته – ژان مارتن شاركو – با هیپنوز آشنا شد و آن را به عنوان هسته‌ی مركزی کار مشترک خود با یوزف برویر (1925-1842) در درمان اختلال هيستری به کار گرفت (شکل 2). آنان برای اولین بار نشان دادند که دسته‌ای از بیماری‌های روانی تحت عنوان اختلالات نوروتیک بر اثر اتفاقاتی که در گذشته‌ی فرد رخ داده، ایجاد می‌شوند. آن‌ها دریافتند که خاطره‌ی برخی وقایع آسیب‌زای دوران کودکی (مانند مورد سوء‌استفاده قرار گرفتن)، آن‌چنان دردناک‌اند که توسط مکانیسم‌های دفاعی روان به اعماق ذهن ناخودآگاه واپس زده می‌شوند. بدین ترتیب اگرچه فرد با اجتناب از به‌یادآوری آن خاطرات از آسیب مجدد مصون می‌ماند، اما بار هیجانی آزاردهنده‌ی آن خاطره هم‌چنان از اعماق ناخودآگاه به تأثیر سوء خود بر افکار، احساسات، هیجانات و رفتارهای فرد ادامه می‌دهد. این دو دانشمند برای درمان خاطرات سرکوب‌شده روش “تخلیه‌ی هیجانی” را ابداع نمودند. در این روش فرد را در حالت هیپنوتیزمی قرار می‌دادند و با استفاده از پس‌روی سنی (سیر قهقرایی در زمان) آن خاطره‌ی آسیب‌زا را کشف می‌نمودند. بدین ترتیب با یادآوری خاطره‌ی سرکوب‌شده، فرد دچار حالات شدید روحی و تخلیه‌ی هیجانی می‌شد. فروید و برویر معتقد بودند، این تخلیه‌ی هیجانی با آزادسازی نیروهای روانی درگیر در آن، تا حد زیادی موجب بهبودی بیمار می‌شود.

تاریخچه هیپنوتیزم (۲)

اگرچه گزارش منفی هیئت علمی بررسی کارهای مسمر موجب شد وی از کانون توجه هیپنوتیزم خارج شود ولی برخی از شاگردان وی مانند دوپوئی‌سِگور، فرانسوئا دولوز و شارل لافونتَن به کار خود ادامه دادند. این افراد هرکدام سهم شایانی در تکامل هیپنوتیزم ایفا نمودند و در مدت کم‌تر از یک دهه حدود دویست کتاب و رساله درباره‌ی شیوه‌ی درمان دکتر مسمر به چاپ رساندند و گردهمایی‌های فراوانی را ترتیب دادند.
بی‌شک دوپوئی‌سِگور برجسته‌ترین شاگرد مسمر بود. اگرچه او نیز به تئوری مغناطیس حیوانی اعتقاد داشت ولی از روش متفاوتی برای ایجاد هیپنوتیزم استفاده می‌کرد. وی که برخلاف استادش فقرا را نیز هیپنوتیزم می‌کرد، با ایجاد واکنش‌های هیجانی و جسمانی شدید (بحران) در بیماران موافق نبود و وضعیت هیپنوتیزمی را با القای حالتی از آرامش ایجاد می‌نمود. معروف‌ترین بیمار او یک کشاورز 23 ساله به نام ویکتور رِیس بود. ویکتور که از رعایای خانواده‌ی دوپوئی‌سِگور محسوب می‌شد دچار التهاب ریه بود.

تاریخچه هیپنوتیزم

تحقیق و تفکر در مفاهیم ذهن، روان و هشیاری از دیرباز مورد توجه فلاسفه و دانشمندان قرار داشته است. در آثار ارسطو و افلاطون هم مباحثی در این زمینه به چشم می‌خورد. در ابتدا بسیاری از روان‌شناسان، هشیاری را معادل ذهن می‌دانستند و روان‌شناسی را کاویدن ذهن و هشیاری تعریف می‌کردند.
بعدها یکی از مکاتب روان‌شناسی به نام رفتارگرایی با مطالعه‌ی عینی ذهن و هشیاری توانست پاسخ برخی سؤالات را بیابد اما توجه افراطی این مکتب به رفتارهای قابل‌مشاهده، سبب ناتوانی‌اش در تفسیر جالب‌ترین پدیده‌های روان‌شناختی یعنی رویاهای شبانه، مراقبه و هیپنوتیزم می‌شد.

هیپنوتیزم و دروازه ناخودآگاه

در این مقاله قصد دارم به بخش‌های مختلف ذهن و کارکرد هرکدام با تفصیل بیش‌تری بپردازم. برای درک بهتر موضوع لازم است مدل سه بخشی ذهن را از دیدگاهی دیگر و با جزئیات بیشتری مورد توجه قرار دهیم. این دیدگاه نیز اگرچه هم‌چنان ذهن را به سه بخش خودآگاه (Conscious)، تحت‌آگاه (Subconscious) و ناخودآگاه (Unconscious) تقسیم می‌کند اما تفاوت‌هایی با مدل فروید دارد.
یافته‌های به‌دست آمده در جریان سال‌ها تکامل علم هیپنوتیزم، موجب ادراک بهتر ما از ذهن و شکل‌گیری این مدل از ذهن شده است. با این حال شایان ذکر است که این مدل نیز تنها پیشنهادی‌ست که کارکرد ذهن و رفتارهای سالم و بیمار انسان‌ها را به‌خوبی توجیه می‌کند و همیشه امکان ارائه‌ی مدل‌هایی بهتر و کامل‌تر وجود دارد.

هیپنوتیزم و مدل‌ ذهنی

حقیق و تفکر در مفاهیم ذهن، روان و هشیاری از دیرباز مورد توجه فلاسفه و دانشمندان قرار داشته است. در آثار ارسطو و افلاطون هم مباحثی در این زمینه به چشم می‌خورد. در ابتدا بسیاری از روان‌شناسان، هشیاری را معادل ذهن می‌دانستند و روان‌شناسی را کاویدن ذهن و هشیاری تعریف می‌کردند.
بعدها یکی از مکاتب روان‌شناسی به نام رفتارگرایی با مطالعه‌ی عینی ذهن و هشیاری توانست پاسخ برخی سؤالات را بیابد اما توجه افراطی این مکتب به رفتارهای قابل‌مشاهده، سبب ناتوانی‌اش در تفسیر جالب‌ترین پدیده‌های روان‌شناختی یعنی رویاهای شبانه، مراقبه و هیپنوتیزم می‌شد.