در تاریخچهی هیپنوز، پس از امیل کوئه نوبت به مشهورترین دانشمند تاریخ روانشناسی یعنی فرويد میرسد. فروید با شرکت در کلاسهای نورولوژیست برجسته - ژان مارتن شاركو - با هیپنوز آشنا شد و آن را به عنوان هستهی مركزی کار مشترک خود با یوزف برویر (1925-1842) در درمان اختلال هيستری به کار گرفت (شکل 2). آنان برای اولین بار نشان دادند که دستهای از بیماریهای روانی تحت عنوان اختلالات نوروتیک بر اثر اتفاقاتی که در گذشتهی فرد رخ داده، ایجاد میشوند. آنها دریافتند که خاطرهی برخی وقایع آسیبزای دوران کودکی (مانند مورد سوءاستفاده قرار گرفتن)، آنچنان دردناکاند که توسط مکانیسمهای دفاعی روان به اعماق ذهن ناخودآگاه واپس زده میشوند. بدین ترتیب اگرچه فرد با اجتناب از بهیادآوری آن خاطرات از آسیب مجدد مصون میماند، اما بار هیجانی آزاردهندهی آن خاطره همچنان از اعماق ناخودآگاه به تأثیر سوء خود بر افکار، احساسات، هیجانات و رفتارهای فرد ادامه میدهد. این دو دانشمند برای درمان خاطرات سرکوبشده روش “تخلیهی هیجانی” را ابداع نمودند. در این روش فرد را در حالت هیپنوتیزمی قرار میدادند و با استفاده از پسروی سنی (سیر قهقرایی در زمان) آن خاطرهی آسیبزا را کشف مینمودند. بدین ترتیب با یادآوری خاطرهی سرکوبشده، فرد دچار حالات شدید روحی و تخلیهی هیجانی میشد. فروید و برویر معتقد بودند، این تخلیهی هیجانی با آزادسازی نیروهای روانی درگیر در آن، تا حد زیادی موجب بهبودی بیمار میشود.